just me

و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که

 

همدمت اجازه بوسیدن دهد

 

و تو با نهایت عشقی که در دل داری

 

بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت22:55 | نويسنده tara |


نمی دانم چرا اینگونه است؟


وقتی نگاه عاشق کسی به توست

 

می بینی اما


دلت بسته به مهر دیگری است


بی اعتنا می گذری


و عاشقانه به کسی می نگری


که دلش پیش تو نیست...

 

دیکتــــه روزگار



نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد



و نـُمره من



بـاز می شود . . . صــفــــــــر !



هنــــــوز . . .



نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت22:51 | نويسنده tara |



داستان شاهزاده و دختر خدمتکار(اهميت صداقت درزندگی)

اين قصه زيباست و حتی اگه شنيده باشين

باز هم تکرارش دلنشينه

  

در حدود دويست و پنجاه سال پيش از ميلاد در

چين باستان شاهزاده ای تصميم به
ازدواج گرفت.

با مرد خردمندی مشورت کرد  و تصميم گرفت تمام دختران جوان
منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند.


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت22:41 | نويسنده tara |



نرو زندگی چه جالبه

یکی که دوسش داری میره

و یکی که دوسش نداری تورو میخواد

شما بگید چیکارکنم

اصلا اگه جای من بودید چیکارمیکردین

دوسش دارم

شده روح و احساس و زندگی من

میدونم دوسم داره

بارها گفته

از توچشماش خوندم

آخه چشمای آدما دروغ نمیگه

از دل و درونت میگه

دوسش دارم

دوسش دارم

نمیخوام ازم جداشه

.........


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت22:39 | نويسنده tara |



وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می‌شود.
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می‌کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می‌کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می‌روید احساس غرور می‌کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری‌اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شادی‌اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی‌اش برایتان سنگین‌ترین غم دنیا ست.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین‌ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده‎اید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی‌اش دست به هرکاری بزنید.
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن‌بست می‌رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می‌رسید.
وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می‌کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته‌های خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می‌دهید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هرجایی بروید فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی‌ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می‌شوند.
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می‌نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می‌شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می‌کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی‌معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید.

به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست؟


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت22:18 | نويسنده tara |


/////////////////////

می گویی: دوستت دارم
و من به کبوتری تشنه بدل می شوم
که به کارد گلوگاه اش عاشق است…

/////////////////////

از من فاصله بگیر ….
هر بار که به من نزدیک می شوی
باور می کنم هنوز می شود زندگی را دوست داشت
از من فاصله بگیر ….
خسته ام از امیدهای کوتاه … !!!

/////////////////////

طعم صداقتت ! را چشیده ام

تعریفی نداشت لعنتــــی!!.

لطفا کمی دروغ بگو

شاید دروغ هایت, صادقانه تر باشد…

/////////////////////

خسته شدم از آدمایی که می گن:

“تو خیلی خوبی” ، “من لیاقت تو رو ندارم”

بی لیاقت های عزیز !

حداقل واسه دلیل رفتنتون یه ریزه خلاقیت به خرج بدین ..

/////////////////////

خورشید هم خیانت میکند

این روزها صبح ها دیرتر مى آید وعصرها زود مى رود!

/////////////////////

آدمهای تنهایی رو می شناسم که همه ی دلیلشون برای تنهایی
نگرانی از تنهاتر شدن است!!!!

/////////////////////

برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم

دست نوازش بر سرش میکشم، میگویم: غصه نخور، میگذرد…

برای دلم، گاهی پدر میشوم

خشمگین میگویم: بس کن دیگر بزرگ شدی …

گاهی هم دوستی میشوم مهربان

دستش را میگیرم، میبرمش به باغ رویا …

دلم ، از دست من خسته است…

/////////////////////

یه خیابونایی…
یه عطرایی…
یه آهنگایی…
یه تکیه کلامایی…
یه لباسایی…
یه کارایی…
یه روزایی…
یه پارکایی…
یه فیلمایی…
یه عکسایی…
یه…
اینا شاید هیچی نباشن،اما گاهی خیلی عذاب آورن برای
یه آدمایی!!!

/////////////////////

نـــه ایـــــنکــــــــه زانـــــو زده باشــــم

نـــــــــه

فــــقـــط تـــنهــــــایـــــــــــى ســـــــنکیــــــن اســــــت

/////////////////////

ساکت نیستم
لبهایم هم نسوخته است
تنها
تمام ِ من
تاول زده
از آشی که نخورده ام

/////////////////////

این روزها

قلب هر کسی را ﻧﺸﺎﻧﻪ بگیرید

تیرتان ﺑﻪ ﺳﻨﮓ میﺧﻮﺭﺩ…
/////////////////////

پایان سریال دروغ هایت بود
آخرین لبخندت…..

و چه ساده بودم من!!


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,

| ساعت21:27 | نويسنده tara |


داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی
شهر خاموش دلم رو تو پرآوازه کردی
آتش این عشق کهنه دیگه خاکستری بود
اومدی وقتی تو سینه نفس آخری بود

به عشق تو زنده بودم
منو کشتی
دوباره زنده کردی
دوستت داشتم
دوستم داشتی
منو کشتی
دوباره زنده کردی

تا تویی تنها بهانه واسه زنده بودنم
من به غیر از خوبی تو مگه حرفی میزنم؟
عشقت به من داد عمر دوباره
معجزه با تو فرقی نداره
تو خالق من بعد از خدایی
در خلوت من تنها صدایی

رفته بود هر چی که داشتیم دیگه از خاطر من
کهنه شد اسم قشنگت میون دفتر من
من فراموش کرده بودم همه روزای خوبو
اومدی آفتابی کردی تن سرد غروبو

عشقت به من داد عمر دوباره
معجزه با تو فرقی نداره
تو خالق من بعد از خدایی
در خلوت من تنها صدایی
به عشق تو زنده بودم


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:27 | نويسنده tara |


love story:

the most satisfying way to add hope and hat money to your life is to enjoy it to the fullest  

به نامــــ ستارهـــ شب تاریکمـــــ یک شبــــ خوب تو آسمونـــــ ی ستارهــــ چشمکــــ زنونــــ خندیدو گف دوست دارمــــ تا پای جونــــ.. ستاره ی قشنگیـــ بود*آرومــــ و نامهربونــــستاره شد عشقــــ منو منمــــ شدمـــــ عاشق اون...اما زیاد طول نکشیدعشقـــــ منو ستارهــــ جونـــــ ماهه اومد دزدیدو رفـــــ ستاررو نامهربونــــستارهــــ رفت با رفتنش منم شدمــــ بی همزبونــــ حالا شبا بهـــ عشقاونــــ چشمــــــ میدوزمـــــ بهــــ آسمونـــــدوست دارمـــــ ستارهــــ جونــــــ  
+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,

| ساعت21:24 | نويسنده tara |


چرا همه قلبشونو گرفتن تو دستشمون

چرا همه عاشق شدن

چرا همه ناراحتن !!

بخدا وقتی میرم بلاگ کسی که از معشوقش مینوسه

دلم می لرزه

آخر عشق فقط و فقط شکسته

و یه احساس که تا آخرعمرت تورو داغون خواهد کرد

ولی من همیشه چشم به راهش خوام ماند

بی آنکه کسی بفهمه

ولی اگه هم بیاد دیگه قبولش نخواهم داشت

چون من دیگه جسمش را فراموش کردم

من فقط با خاطرهاتش زنده هستم

روحش برایم کافی هست ٬!!!

سعی نکن نوشته هایم را درک کنی

چون

نمیتونی

به نظرت چرت و پرته

حق داری

چون واقعا چرت و پرته

ولی من این چرت و پرت ها دوست دارم !


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:23 | نويسنده tara |


تمام تردید‌های من
در دوستت دارم‌های تو
بی معنا شدند
هرگز تصور نمی‌کردم
که روزی اینچنین به دام عشق گرفتار شوم
و همچون کبوتری دلبریده از دنیا
در بند چشمانت اسیر شوم
هر روز که می‌گذرد
قلب کوچکم بیش از دیروز تو را می‌خواهد
آری
اکنون دیگر بدون عشق تو خواهم مرد
من بیمار عشق توام
و تنها طبیب من
دستان هستی بخش توست
پروانه ی خیالم
هر لحظه شمع چشمانت می‌جوید
ولی افسوس
که تلاشش بی حاصل است
دنیا را نمی‌خواهم
آسمان را نمی‌خواهم


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:18 | نويسنده tara |


آدم هـا می آینـد زنـدگی می کننـد می میـرنـد و می رونـد ..
امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو آن هـنگـام آغـاز می شـود
کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد!
مـی مـــانــد و نبـودنـش در بـودن ِ تـو
چنـان تـه نـشیـن می شـود کـه تـــو می میـری

در حالـی کـه زنــده ای

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش گاهی مرد بودم
می شد تنهاییم را….
به خیابان بیاورم
سیگاری دود کنم و نگران نگاه های مردم نباشم
کاش گاهی مرد بودم
می شد شادی ام را….
به کوچه ها بریزم….
با صدای بلند بخندم…
و هیچ ماشینی…..
برای سوار کردنم….ترمز نکند
کاش……!!!!!!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

چه کسی میگوید که من هیچ ندارم…؟
من چیزهای با ارزشی دارم ….!
حنجره ای برای بغض …
چشمانی برای گریه…
لبهایی برای سکوت…
ریه هایی برای سیگار…
دستهایی برای خالی ماندن…
پاهایی برای نرفتن….
شبهایی بی ستاره….
پنجره ای به سوی


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:16 | نويسنده tara |


یه بنده خدایی میگفت :

 

همه چیز رو ردیف کرده بودم برای یک سکس بی سابقه

 

بابا و مامانم رو فرستادم خونه ی خاله و عمّه

 

خونه برای سکس با دوست دخترم آماده ی آماده بود

 

حساب همه چی رو هم کرده بودم

 

رفتم دنبال دوست دخترم

 

دیدم زودتر از من ، جایی که باهم قرار گذاشته بودیم ؛ منتظرمه

 

خدائیش دختر پایه ایه

 

خیلی دوسش دارم

 

من و اون وقتی همدیگرو دیدیم ، آروم و قرار نداشتیم

 

تو ذهن من فقط یه چیز میگذشت

 

اونم این که وقتی رفتیم خونه چطور ....

 

احتمالا اونم به همین چیزا فکر می کرد ...

 

چون اولین بار بود که می خواستیم سکس رو تجربه کنیم

 

هم من و هم اون

 

سوار ماشین شدیم

 

دربست گرفتم

 

رسیدیم در خونه

 

با موبایل دوست دخترم زنگ زدم خونه که ببینم همه چی ردیفه یا نه

 

نکنه کسی خونه باشه !

 

دیدم کسی خونه نیست

 

با خودم گفتم : ایول

 

دیگه دل تو دلم نبود

 

می دونستم سه ساعت زمان داریم

 

وباید از این سه ساعت بهترین استفاده رو کرد

 

در حیاط رو باز کردم

 

از راه پله ها رفتیم بالا

 

حواسم به واحدهای همسایه بود که مارو نبینن که یه وقت آمار منو به بابام اینا ندن

 

سریع دو طبقه رو رفتیم بالا

 

نفهمیدم از در حیاط چطور رسیدیم در آپارتمان

 

کلید رو انداختیم توی در ورودی آپارتمان که بریم تو

 

چشمت روز بد نبینه

 

خیلی برام عجیب بود

 

یه اتفاقی افتاد که اصلا فکرش رو نمی کردم

 

یعنی محال بود که یه همچین اتفاقی بیفته

 

کلید توی در شکست

 

هر چی تلاش کردم که یه جوری کلید رو در بیارم نشد که نشد

 

کلی برا این لحظه برانامه ریزی کرده بودم

 

کلی براش فکر کرده بودم

 

مدتها بود تو آرزوهام این لحظه رو تصور می کردم

 

لحظه ای که من و اون با هم تنها بشیم....

 

گفتم عیب نداره

 

تو این سه ساعت وقت هست

 

می رم کلید ساز میارم

 

به دوست دخترم گفتم : بریم کلید ساز بیاریم

 

اونم که پایه تر از من بود گفت : بدو بریم که به لاقل برسیم بریم یه حالی ببریم

 

وقتی انرژی مثبتش رو دیدم

 

انگیزم برای پیدا کردن کلید ساز چند برابر شد

 

سریع از پله ها اومدیم پایین

 

اومدیم سر خیابون

 

روزجمعه

 

حالا کلید ساز از کجا گیر بیاریم

 

سریع یه دربست دیگه گرفتم

 

بعد از یک ساعت چرخیدن تو خیابون

 

یه کلید ساز پیدا کردیم

 

گفتم : آقا داستان از این قراره که کلید توی در شکسته

 

گفت : بریم درستش کنیم

 

اومدیم در خونه

 

به دوستم گفتم : تو برو تو ایستگاه اتوبوس سرکوچه بشین تا وقتی هم من بت زنگ

 

نزدم نیا

 

اگه یکی از همسایه ها تو رو تو آپارتمان ببینه خیلی ضایع میشه

 

اونم که همیشه منو شرمده می کرد گفت :

 

اشکالی نداره عزیزم، من تو ایستگاه نشستم و منتظر زنگتم

 

دردسرت ندم

 

کلید ساز گفت باید قفل عوض بشه

 

دوباره یه دربست دیگه تا قفلسازی و آوردن یک قفل جدیدبرای در خونه

 

اومدیم و قفل رو عوض کردیم

 

همین که لحظات آخر کار کلید ساز بود

 

مادرم زنگ زد موبایلم که ما با خالت اینا داریم میاییم خونه

 

برو یه سری خرید کن و ....

 

ای تف به این شانس

 

همه ی نقشه هام نقس بر آب شد

 

و نشد که آرزوم به واقعیت بپیونده...

 

اون روز کلی پول از تو جیبم رفت

 

کلی هم حساب کتاب که جرا قفل خونه عوض شده به ننه بابام دادم

 

آخرشم شرمنده روی دوست دخترمون شدیم

 

آرزوی اون سکس بی سابقه موند به دلمون

 

از اون رو زتا به حالا همش این سوالم تو ذهنمه که :

 

من حساب همه چی رو کرده بودم

 

چی شد که نشد بریم خونه و کلید آهنی(میفهمی چی میگم ، کلید آهنی)

 

توی در شکست

 

کجای کارم اشتباه بود که همین یه دونه موقعیت رو هم که پیش اومده بود از دست دادم

 

............ .......

 

وقتی همه ی حرفاش تموم شد ، اونجایی که محاسبه نکرده بود رو براش توضیح دادم

 

بهش گفتم :

 

گاهی اوقات می شود که که محبی از محبای اهل بیت قصد گناه می کنه ، تمام

 

مقدمات گناه رو هم برای خودش فراهم می کنه و خودش رو آماده ی گناه می کنه .

 

دیگه قدمی تا گناه فاصله نداره

 

فقط یک قدم می خواهد تا گناه به ثمر بنشینه

 

یه دفه میبینه تمام صحنه عوض شده و دیگر موفق به انجام گناه نشد

 

با خودش فکر می کنه که چی شد که نتونست گناه کنه

 

تو محاسبات خودش که اشتباهی نکرده بود

 

پس چرا موفق به انجام گناه نشد ؟؟

 

کمی فکر ....

 

کمی فکر ����.

 

کمی فکر �������..

 

آره داداش من

 

تو اون لحظه خدا کمکش می کنه تا راهش رو کج نکنه

 

 

 

خدا همیشه و همیشه ما را به یاد داره

 

حتی لحظه ی گناه ما را فراموش نمی کنه .....

تازه می دونی تو بعضی از تشرفات هست که  امام زمان به خاطر زیادی گناهان ما در پیشگاه خدا گریه می کنند

 راستی داشتی عجب جای خطرناکی می رفتی

خدا رحم کرد کلید جهنم توی در شکست

 

 

وقتی حرفام تموم شد ، دیدم دانه های درّ مانند اشک به روی صورت صاف و زیباش

 

روان شدن و داره زیر لب زمزمه می کنه :

 

پروردگارا !

 

غلط کردم

 

خدایا !

ممنونم که تنهام نذاشتی ، حتی لحظه ی گناه


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:15 | نويسنده tara |


 

زن جوان در حالی که در کاناپه چرم اتاق مشاوره فرو رفته ، اشک هایش را پاک می کند و سعی می کند که کلمات را از بین بغض هایش بیرون بفرستد: خانم دکتر احساس می کنم باید به این زندگی لعنتی پایان دهم.همیشه با خودم فکر می کردم بعضی از مردم که زندگی شان جز نکبت و دردسر برای خودشان و دیگران چیز بیشتری نیست ،چرا خودشون رو سقط نمی کنند؟حالا دقیقا می بینم که زندگی من اینگونه است...

 

خانم روانشناس مشهور:دخترم دقیقا برایم بگو،زندگی ات دقیقا چگونه است که فکر می کنی نکبت بار شده؟..

 

زن جوان:خانم دکتر ،وقتی که نوجوان بودم چنان احساس عشقی به همه انسان ها می کردم که مصمم بودم حتما پرستار شوم.دلم می خواست با محبت و عشق خودم ،حتی روی مریض هایی که دیگه از زندگی قطع امید کرده بودند ، اثر بگذارم تا حالشون خوب شه...

 

دانشگاه رشته پرستاری قبول شدم..مصمم بودم تا رویام رو عملی کنم.در کنار این همیشه این رویا رو داشتم که یک همسر ومادر عالی باشم..همیشه پیش خودم می گفتم وقتی ازدواج کنم ، شوهرم رو از عشقم خفه می کنم..اینقدر بهش محبت می کنم که تو زندگیش محبت هیچ کس دیگه رو اینجوری ندیده باشه..

 

یه پتانسیل عشق تو خودم می دیدم که می خواستم همه دنیا رو باهاش سیراب کنم.سال آخر دانشگاه با پسری آشنا شدم که شوهر آینده ام بود.اولش خیلی با معیارهایی که من می خواستم جور نبود..ولی اینقدر پافشاری کرد که وپیغام فرستاد تا بالاخره راضی شدم.ازدواج که کردیم، تصمیم گرفتم رویاهامو در مورد شوهر و بچه ام عملی کنم.واینقدر بهش عشق بدم تا کم بیاره..همین کارو کردم..حالا دیگه پرستار هم بودم..عشق و محبتم به مریض هام واقعا معجزه می کرد.همونطور شد که همیشه می خواستم..

 

زندگیم با شوهرم ،همه رو به غبطه انداخته بود...اما کم کم شوهرم عوض شد..حس می کردم خیالش از بابت عشق و محبت من راحته..و به خودش اجازه می داد که هر رفتاری داشته باشه..چون می دونست که من عاشقشم ،ترسی بابت از دست دادن من نداشت.

 

کم کم بد اخلاقی هاش شروع شد..ولی من سعی می کردم بهش عشق بدم تا اون متوجه رفتار بدش بشه، ولی اون به جای بهتر شدن بدتر شد..کم کم به خودش اجازه داد که منو کتک هم بزنه..

 

جوری کتک می زد که جای کتکش روی تنم نمونه و نتونم به کسی بگم و حرفم رو ثابت کنم..رفتارهایی کرد که زندگی رو برای خودش و من جهنم کرد، بالاخره ....طلاق ...

 

بعد از طلاق ، تازه یه شکل جدید از دنیا رو دیدم ، توی بیمارستان همون دکتر هایی که خیلی هاشون تا قبل از این چهره محترم و متشخصی داشتن ، پیشنهاد دوستی و ازدواج موقت و... بهم می دادند..

 

من هنوز همون پتانسیل عشق رو تو خودم می دیدم ، یه مدت که از طلاق گذشت ، کارم وضع سابق رو پیدا کرد..همونجور هنوز به مریض ها عشق داشتم ،پاکی رو تو خودم حس می کردم، اما حالا دیگه دنبال عشق بیشتر هم بودم..دلم می خواست یکی جواب این همه عشق و پاکی رو بده..همونجور که من نسبت به همه آدم ها این احساس رو داشتم ، هنوز هم گاهی خواستگار داشتم.اما اکثرا مردهای مسنی که زنشون مرده بود یا مردهای زن داری که می خواستن کار خیری کرده باشند و دستشون رو بالای سر یک بی پناه بگیرند!!!!!

 

تنهایی خیلی بهم فشار می آورد...بدم نمی اومد یه هم صحبت داشته باشم..یا کسی که محبتی رو بهم بده.....

 

کم کم محبت و اظهار عشق بعضی از کارکنان مرد بیمارستان جذبم کرد..حالا دیگه دلم می خواست یکی باشه بهم محبت کنه....

 

بعد از چند وقت تبدیل شدم به کسی که محبت رو با حتی یکبار رابطه ناسالم تعویض می کرد...حاضر بودم تنم رو به خاطر یه کم محبت حتی اگر ظاهری باشه....

 

ولی انگار همه این محبت ها مثل یک لیوان آب شور برای یک آدم تشنه بود...

 

فکر می کنم خدا زن رو آفریده تا مردها از زندگی لذت ببرند و واسشون بچه بیاره..

 

روان شناس مشهور: دخترم تو زندگی خیلی سختی داشتی، تجربیاتی که داشتی باعث شدند روحت آزرده بشه و افسرده بشی.، ولی ببین، دنیا باز هم ادامه داره ، تو باید سعی کنی اون پاکی و عشقی رو که دوران مجردی داشتی باز تو خودت احیا کنی.تو باید سعی کنی تغییر کنی.تو هنوز هم پتانسیل عشق داری، تو می تونی...

 

 

 

-------------------------------

 

در دانشکده حقوق، استاد درس پزشکی قانونی ، اسلایدهایی رو از صحنه های خودکشی به دانشجویان نشون می ده و شرح میده ، انواع خودکشی رو توضیح می دهد و تاثیر انواع روش های خودکشی بر جسم و ...

 

به عکسی می رسد که صحنه ای از خودکشی یک زن جوان رو نشان می دهد ، استاد توضیح می دهد که : این هم تصویر یک پرستار است که به شیوه خودش خود کشی کرده ، یک سرم به دستش وصل کرده و داخل سرم سم تزریق کرده و خوابیده و سم آرام آرام وارد خونش شده و...

تصویر ، یک زن برهنه با بدن باد کرده وکبود و تاثیر سم بر بدنش رو نشون می ده ، اما توی همین تصویر دلخراش هم می شود فهمید که این جسم زمانی چقدر زیبا بوده

با آرزوی دنیایی بدون خودکشی

 


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:12 | نويسنده tara |



+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:6 | نويسنده tara |


برخی آدمــــها به یک دلیل از مسیر زندگی ما مـیگذرند و میروند

تـا به مـا درسهایی بیاموزند

که اگـــــر می ماندند

هرگز یـــــاد نمی گرفتیــــم !!


♥ زنده یاد خسرو شکیبایی ♥


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت21:4 | نويسنده tara |


یکرنگ که باشی، 


زود چشمشان را میزنی، 


خسته میشوند از رنگ تکراریت،


این روزها دوره ی رنگین کمان هاست...‬


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت20:51 | نويسنده tara |


عاشقی یاد گرفتنی نیست
هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمی دهد
عاشق که بودی
دست کم
تشری که با نگاهت می زدی
دل آدم را پاره نمی کرد
مهم نیست
من که برای معامله نیامده ام
اصل مهم این است
که هنوز تمام راه ها به تو ختم می شوند
وتو در جیب هایت تکه هایی از بهشت را پنهان کرده ای
نوشتن
فقط بهانه ای است که با تو باشم
اگر چه
این واژه های نخ نما قابل تو را ندارند … .


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت20:37 | نويسنده tara |


تفاوت عشق و دوست داشتن :

1) هنگام دیدن کسی که عاشق او هستید تپش قلب شما زیاد شده و هیجان زده می شوید در حالی که وقتی کسی را که دوست دارید می بینید احساس سرور و شادمانی به شما دست می دهد.

2) وقتی به کسی که عاشقش هستید نگاه می کنید خجالت می کشید ولی وقتی فردی که دوستش دارید می بینید به او لبخند می زنید .

3) وقتی در کنار معشوقه خود هستید نمی توانید هر آنچه در ذهن دارید به زبان آورید اما در مورد کسی که دوستش دارید اینگونه نیست .

4) در مواجه شدن با کسی که عاشقش هستید دست و پای خود را گم می کنید و نمی توانید صحبت کنید در صورتی که وقتی کسی که دوستش دارید را می بینید می توانید ابراز وجود کنید .

5) وقتی معشوقه شما گریه می کند شما هم گریه می کنید ولی وقتی که کسی را دوست دارید گریه کند به او قوت قلب می دهید و به او می گویید که گریه نکند .

6) احساس عاشق بودن و درک آن به وسیله نگاه است ولی دوست داشتن بیشتر از طریق شنوایی است ( از طریق ابراز علاقه به صورت کلامی )

7) شما دوستی را می توانید پایان دهید ولی هرگز نمی توانید چشمان خود را بر عاشق بودن ببندید


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت20:34 | نويسنده tara |


 

 

دوستت دارم را مینویسم...

 

بخوانی یا نخوانی قلمم همچنان روی صفحه میلغزد از برای تو

 

 

 

دوستت دارم را میگویم...

 

بشنوی یا نشنوی صدایم همچنان ذکر میگوید از برای وصال تو

 

 

 

ای نگارم ای صنم ...

 

عاشق و دلدار دیرین تو منم

 

ز بیم نبود چشم بی پروایت میلرزد تنم

 

با نیت رسیدن به وصالت فال حافظ میزنم

 

 

 

میزنم فال و می چندساله میریزم درون جام

 

می نخورده من مستم, ور نه نمی افتادم درون دام

 

آری مـن در دامـم و خرسنـدم از ایـن دام

 

پخته ی روزگار کرد مرا این دام از این خام

 

 

 

من از این صبر چند سالست که مستم

 

ور نه من از دنیا و می و میخـانه رسـتم

 

آه........ دیگر از این صبر عیوبی خستم

 

چه کنم؟ کار دیگری بر نمی آید ز دستم


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت20:28 | نويسنده tara |



+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,

| ساعت17:11 | نويسنده tara |


یه وقتایی هست که هی بیدار میمونی با خودت میگی :
الانه که زنگ بزنه
الانه که اس بده
الانه که …
و همین روال ادامه پیدا میکنه تا زمانیکه باورت میشه واقعا رفته …
.


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت17:5 | نويسنده tara |


در زندگی کسانی هستند

که اگر کم باشی ولت میکنند

و اگر زیاد باشی

حیف . میلت میکنند...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قضاوت و پیش داوری درباره یک شخص

مشخص نمیکند که او کیست!

مشخص میکند که شما کیستید!!!!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ادم است دیگر...

یک روز حوصله هیچ چیز را ندارد...

دوست دارد بردارد خودش را

بریزد دور!

(ه.پناهی)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سر درد.تهوع و دلپیچه!

چه کسی میداند...

شاید باردارم از غصه هایی که هر شب

با من نزدیکی میکنند...


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت17:1 | نويسنده tara |


 

فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادیـــــ!
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قرعه کشی تمام شد . . .
تو به اسم دیگری درآمدی . . .
تقدیر جای خود . . .
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حق با کشیش ها بود گالیله! زمین آنقدرها هم گرد نیست…
هر کس میرود دیگر باز نمیگردد…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آااااااااااه گراهام!
کاش اختراع نمیکردی تلفنی را که زنگ نمیزند…

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادت هست گفتم دوستت دارم و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن؟
رفتم و بزرگ شدم… آنقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشته باشم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

انســــــــــــان موجودیست که زیــاد موجود نـــــیــــســت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

وقتی " سگ " می شیم هیشکی دوستمون نداره !
ولی وقتی " خر " می شیم همه عاشقمون می شن !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!
حمـاقـت یـعنـی مـن کـه اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی !
خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون دلـتنـگـت مــی شــوم…


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت16:48 | نويسنده tara |


 

تــو آنقـدر از هرزه ها دوستت دارم شنيده ای که عاشـقانه های من برايت گـزافه ای بيش نبود ...

 

 من زانوهایم ر به آغوش کشیده بودم

وقتی تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی ...

 

بالا میاورم هوای بودنت را

شاید که این بآر معجزه ای گردد

و سقط شود کودک تازه شکل گرفته ام

که حاصل عشق بازی های من و توست



+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت16:46 | نويسنده tara |


دختر ایرانی که باشی چند کلمه برایت دیگر مفهومش را از دست داده

عشقم , عزیزم , خانومم , عسلم

آرام آرام میفهمی دیگر حتی زیبایی صورتت هم زیاد مهم نیست

اولین چیز مهم باکره نبودنت است دومین چیز سایز سینه و باسن و بعدش لباس و زیبایی

دختر ایرانی که باشی اوایلش چند سالی با یک نفری بعدش عشق تاریخیت یک دفعه از بین میرود

دختر ایرانی که باشی مفهوم "فردا بابام اینا میرن شمال" میدانی چیست

دختر ایرانی که باشی کلا خدا هم دلش به حالت میسوزد

 

نمیدانم چرا ما پسر ها نفهمیدیم لازم نیست کسی را به دروغ روی تشک ببری!

همان پول که خرج میکنی به جایش بده به یک روسپی

با این کار تو دو خوبی انجام دادی! دختری را به دروغ نشکستی! و دومش روسپی را کمک کردی برای خرجش!

 

 

برگرفته از وبلاگ پسر فاحشه


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت16:39 | نويسنده tara |


زن در نگاه دکتر شریعتی

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!

و این رنج است


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت16:21 | نويسنده tara |


آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند
آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند
آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند .

آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند
آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند
آدم هاي كوچك بي دردند .

آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند
آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند .

آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند
آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند
آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند .

آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند
آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد
آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند .

آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم هاي كوچك مسئله ندارند .

آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند
آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند
آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند

 


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت16:10 | نويسنده tara |


به سیگارم عشق میورزم چون میسوزد و خاکستر میشود تا من تسکین یابم در

حالیکه همه مرا سوزاندند تا تسکین یابند!!!!!!!!!!

 


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت16:1 | نويسنده tara |



+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت15:54 | نويسنده tara |


لــُطفـأ،یـڪ בَقــیقــہ ســُڪوتـــ ...

به احـترام مرگــِ احساساتــِ پاڪ و صــاבقانـہ ام ...

ڪـہ چــہ بـے پروا

براے "او" فـבایــشاטּ ڪـَرבَ م

 


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت15:38 | نويسنده tara |


با گفتن یک "عزیزم جایت خالیست"...

نه جای من پر میشود و نه از عمق شادیهایت کمتر. . .

فقط دلخوش میشوم که هنوز بودونبودم برایت مهم است . ..


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت15:19 | نويسنده tara |


هرگاه از شدت تنهایی

به سرم هوس اعتماد دوباره میزند

خنجر خیانتی را که پشتم فرو رفته

درمیاورم و می بوسمش...

صیقلی عاشقانه! اندکی نمک به رویش

نوازشش کرده و دوباره بر سرجایش می گذارم

از قول من به آن نامرد بگویید

خیالش تخت من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم...


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:,

| ساعت15:14 | نويسنده tara |



آدَمے کـہ بیصِدا قَهر میکُند،
میخوآهَد کـِہ بِمانَد!

کـِہ دوبآره بِخواهَد

کـِہ دوباره خوآستِـہ شَود!

وَگرنـہ رَفتن را کـِہ بَلد اَست...


+ تاريخ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, | ساعت15:3 | نويسنده tara |




به وبلاگ من خوش آمدید

> Pr○.Ғ
> Є-м
> H○мз

LinkTitle
ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

Archive
شهريور 1392
مرداد 1392

Authors
tara

Link
کلبه ی آبی
پاتوق اردبیلی ها
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان just me و آدرس mahkom1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






Des by

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 16627
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content